سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرهنگ شهادت
خردهایتان را متّهم کنید که خطا از اعتماد به آنها پدید می آید . [امام علی علیه السلام]
 
 



راستی نمیخواهند زرنگی کنند؟ شارلاتانی؟ تهمت، سیاست بازی - ایجاد جو نامساعد برای دیگران - شایعه و تهمت و دروغ برای کوبیدن مخالفین-
آیا پاسداران معیارهای اسلامی ما چنین کارهایی نکرده اند؟ بمنی که مسلمانم، گوشت و پوست و استخوانم با ایمان بخدا سرشته شده و همه عمرم از روحانیت دفاع کرده ام، و بزرگترین فعالیتم در زندگی گذشته تعلیم و تربیت ایدئولوژی اسلامی و انقلاب راستین بجوانان بوده است، احساس می کنم که تا چه اندازه مورد تهمت و شایعه و دروغ عده ای مدعی اسلام شده ام


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 12:18 عصر
 



راستی نمیخواهند زرنگی کنند؟ شارلاتانی؟ تهمت، سیاست بازی - ایجاد جو نامساعد برای دیگران - شایعه و تهمت و دروغ برای کوبیدن مخالفین-
آیا پاسداران معیارهای اسلامی ما چنین کارهایی نکرده اند؟ بمنی که مسلمانم، گوشت و پوست و استخوانم با ایمان بخدا سرشته شده و همه عمرم از روحانیت دفاع کرده ام، و بزرگترین فعالیتم در زندگی گذشته تعلیم و تربیت ایدئولوژی اسلامی و انقلاب راستین بجوانان بوده است، احساس می کنم که تا چه اندازه مورد تهمت و شایعه و دروغ عده ای مدعی اسلام شده ام


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 12:18 عصر
 


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 12:11 عصر
 

تصویری از چمران , فرمانده قلبها

 

 


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 12:2 عصر
 

واکنش حضرت امام خمینی (ره) در برابر شهادت این سردار صبور نیز از جمله قطعه هایی است که نیاز به تامل فراوان دارد. آن عشق چمران به امام که روایت بخشی از آن را در بیانات حاج احمدآقا خواندید در اینجا به ثمر نشسته، چمران مزد خویش را از دست “امام خمینی” دریافت می کند؛ “چمران عزیز، با عقیده پاک، خالص، غیروابسته به دستجات و گروه های سیاسی و به آن ختم کرد. او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در آن راه به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و به سرافرازی شهید شد و به حق رسید.”این بخشی از پیام حضرت امام در سوگ چمران بزرگ بود که کلمه به کلمه آن بوی عشق متقابل و انس مقدس می دهد. عشق و انسی که هرکس لیاقت کسب آن را ندارد.
با مناجات چمران:
پایان گفتار خود را بخشی از نیایش ها و یادداشتهای شهید چمران قرار می دهیم که نوشت:
“خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد. هیچ کس از غمها و دردهایم آگاهی نداشته باشد. هیچ کس راز و نیازهای شبانه ام را نفهمد. هیچ کس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند. هیچ کس به من محبت نکند. هیچ کس به من توجه ننماید جز خدا کسی را نداشته باشم. جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم جز خدا انسی نداشته باشم وجز خدا به کسی پناه نبرم.”


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 11:57 صبح
 

واکنش حضرت امام خمینی (ره) در برابر شهادت این سردار صبور نیز از جمله قطعه هایی است که نیاز به تامل فراوان دارد. آن عشق چمران به امام که روایت بخشی از آن را در بیانات حاج احمدآقا خواندید در اینجا به ثمر نشسته، چمران مزد خویش را از دست “امام خمینی” دریافت می کند؛ “چمران عزیز، با عقیده پاک، خالص، غیروابسته به دستجات و گروه های سیاسی و به آن ختم کرد. او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در آن راه به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و به سرافرازی شهید شد و به حق رسید.”این بخشی از پیام حضرت امام در سوگ چمران بزرگ بود که کلمه به کلمه آن بوی عشق متقابل و انس مقدس می دهد. عشق و انسی که هرکس لیاقت کسب آن را ندارد.
با مناجات چمران:
پایان گفتار خود را بخشی از نیایش ها و یادداشتهای شهید چمران قرار می دهیم که نوشت:
“خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد. هیچ کس از غمها و دردهایم آگاهی نداشته باشد. هیچ کس راز و نیازهای شبانه ام را نفهمد. هیچ کس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند. هیچ کس به من محبت نکند. هیچ کس به من توجه ننماید جز خدا کسی را نداشته باشم. جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم جز خدا انسی نداشته باشم وجز خدا به کسی پناه نبرم.”


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 11:56 صبح
 

 

شخصیت، سیما و خاطرات دوست داشتنی سردار شهید اسلام دکتر مصطفی چمران همچنان در قلبها ویادها باقی است. مرد خستگی ناپذیر جبهه های جنگ، دانشجوی پرکار در عرصه علم و تجلی زهد فعال در عرصه عرفان.
شهید دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران متولد شد. در مدرسه انتصار یه با درس و تحصیل آشنا شد و در دارالفنون و دبیرستان البرز تحصیلات خود را ادامه داد و بالاخره پس از ورود به دانشگاه در سال 1336 در 25 سالگی در رشته الکترومکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. شهید چمران با استفاده از بورس تحصیلی که ویژه شاگردان ممتاز بود در همان سال برای تداوم تحصیل راهی آمریکا می شود و در ابتدای راه در دانشگاه تگزاس مشغول به تحصیل شد. پس از دریافت فوق لیسانس برق از آن، در سال 1342، دکتری خود در رشته مهندسی “گلداخت هسته ای” از دانشگاه برتلی در کالیفرنیای دریافت می کند. پس از دریافت این مدرک، بعد از وقوع قیام خونین 15 خردادماه در سال 42 بود که چمران راهی مصر شد. به مدت 2 سال در زمان ریاست جمهوری جمال عبدالناصر سخت ترین روزهای چریکی و نبردهای پارتیزانی را فرا می گیرد و از آن پس مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی که علیه اسرائیل گرد هم آمده بودند را بر عهده می گیرد. پس از فوت عبدالناصر، چمران راه لبنان را در پیش گرفته پس از خلق حماسه های بلند در آنجا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به شوق دیدار حضرت امام خمینی و دعوت به فریاد “هل من ناصر ینصرنی” آن قائد بزرگ، روی به ایران می آورد و بدینگونه هجرت 23 ساله وی به پایان می رسد.
دکتر چمران بلافاصله پس از رسیدن به کشور، آموزش نظامی فرزندان انقلاب اسلامی در منطقه سعدآباد تهران را بر عهده گرفته و بدینگونه وارد عرصه ایجاد آمادگی دفاعی در میان جوانان و مبارزان کشور برای حضور فعال در برابر توطئه های آنی استکبار می شود. معاون نخست وزیر در امور انقلاب، وزیر دفاع، مردم تهران در مجلس، عضویت در شورای عالی دفاع، از جمله مسئولیت هایی است که دکتر چمران در طول 3 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر عهده می گیرد اما هیچ کدام از این مسئولیت ها و مقام ها، او را راضی نکرده و در هر کدام از دوره های مسئولیت خود، دفتر کار خویش را در جبهه، پشت خاکریزها، درون سنگرها و در جمع باصفای رزمندگان اسلام قرار می دهد. تشکیل ستاد جنگ های نامنظم، از جمله ابتکارات وی بود که در برهه های بحرانی سال های نخست انقلاب و جنگ تحمیلی توانست فعالیت های درخشانی از خود به نمایش بگذارد. دکتر چمران، آموخته های خود در کلاس های درس و دانشگاه را نیز در خدمت جنگ به کار گرفته با ابتدایی ترین امکانات دست به ابداعاتی می زند که در آن شرایط حساس، برای بچه های بی سلاح و مدافع میهن بسیار ذی قیمت بود. از جمله آنها می توان به اختراع پنج شاخه هایی به نام خورشیدی اشاره کرد که مانعی برای عبور تانک های دشمن محسوب می شد. پمپ های آبی که آب را زیر پای دشمن می انداخت، خود روی شنی دار، موشک زیرآبی 6 متری، زیر دریایی هجومی کوچک و ... از جمله دیگر اختراعات ساده ای بود که دکتر چمران در عرصه جنگ از خود به یادگار گذاشت.
برای دکتر مصطفی چمران، همه شرایط جهت یک زندگی راحت، بی دغدغه سرشار از امکانات در قلب دنیای غرب ممکن بود. بزرگترین شرکت ارتباطات آمریکا به وی پیشنهاد کار داده بود، اما روح چمران در دنیای دیگری پرگشوده بود. دنیایی که او را به دهلاویه کشاند و بالاخره در 31 خرداد 1360 در همین منطقه به فیض بزرگ شهادت نائل آمد. و جاودانه اش ساخت. پیش از آن نیز دکتر چمران به افتخار جانبازی نائل آمده بود. از جمله آنها محرومیت وی در شب تاسوعای حسینی در سوسنگرد بود. بعد از مجروحیت از چمران خواسته می شود تا برای انجام و ادامه درمان در بیمارستان بماند اما جواب سردار صبور، دکتر چمران این بود که “نفس بچه ها، زخم های مرا زودتر التیام می بخشد.”
به جاست در همین جا به ذکر خاطره ای از توانایی علمی دکتر چمران بپردازیم. گفته شده است که در دانشگاه مورد تحصیل چمران در آمریکا استادی تدریس می کرد که کمتر دانشجویی توانسته بود از او نمره بالای 10 بگیرد. همین استاد یک روز با خوشحالی عجیب وارد دانشگاه شد. بی تاب و طاقت به جمع دانشجویان پیوست و بدون مقدمه از موفقیت چمران در امتحانات خود خبر داد. از توانایی علمی این دانشجوی توانای ایرانی اظهار شگفتی کرد و گفت: “مصطفی چمران باعث شده که برای نخستین بار استادی به دانشجوی خود نمره 22 بدهد!”
چمران در بیان یادگار امام:
حجت الاسلام و المسلمین حاج سیداحمدآقا خمینی(ره) از جمله افرادی بودند که شناختی جامع نسبت به شخصیت شهید چمران داشت. به فرازی از بیانات ایشان در خصوص این سردار رشید اسلام توجه کنید:
“دکتر چمران واقعا آدم فوق العاده ای بود. آدمی بود که در عین اینکه از نظر سواد از کسی کم نبود از نظر خداشناسی و روح تقوی هم از هیچ کس کم نبود... از کسانی بود که خیلی به امام معتقد بود... امام را دوست داشت و به امام عشق می ورزید... چمران شخصی بود که نظیرش را در عدم خودنمایی نمی توان سراغ داد. او یاور بیچارگان مستضعفین بود. دلاوری بود که سخت از حضور در معارک سیاسی پرهیز داشت. چمران نمونه آه و سوز و گداز سربازان صدر اسلام بود و به خاطر همین بود که امام او را سردار بزرگ اسلام نامیدند.”
مرحوم حاج احمدآقا در ادامه سخنان خویش از شهید چمران به عنوان “حمزه زمان” یاد کرده و گفته است:“او مرد علم وعمل بود. علمش هم در پرده ابهام ماند. کمتر کسی از فضل و دانشش خبری داشت... او ناصر خدا رسول و مردم مسلمان سراسر جهان بود.”
با آخرین لحظه های چمران:
در بامداد روز 31 خردادماه 60، رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسیده بود... چمران یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد خود او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی نماید. هنگام خروج از ستاد اطرافیان چمران در سوزی معنادار، با وی وداع کرد. با نگاه های منتظر او را بدرقه کردند. پیش از شهادت به همه رزمندگان و سنگرها سرکشی کرده در نزدیکترین نقطه به خط دشمن پشت به خاکریزی ایستاد، جایی که دشمن به خوبی و با چشمان غیرمسلح دیده می شد. ناگهان باران خمپاره شروع به باریدن کرد. به دستور چمران، همه رزمندگان در سنگرهای خود پناه می گیرند و با اصابت خمپاره ای ناگهان، حمزه زمان روی در آسمان کشیده، راه ملکوت را در پیش می گیرد. ترکش خمپاره به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد. ترکش های دیگری نیز صورت و سینه اش را شکافته بود. رساندن چمران به بیمارستان سوسنگرد اولین اقدامی بود که یاران چمران برای نجات وی انجام دادند اما تقدیر آسمانی، قطعی تر از آن است که با تلاش زمینیان تغییر یابد


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 11:53 صبح
 


به نام خدا وند لوح و قلم حقیقت نگار وجود از عدم

(ابنجا قلب میسوزد اشک میجوشد  وجود خاکستر میشود و احساس سخن میگوید اینجا کسی چیزی نمیخواهد انتظاری ندارد ادعایی نمیکند فریاد زجه ای است که از سینه پر درد به آسمان طنین انداخته و سایه ای کمرنگ از آن فریاد ها بر این صفحات نقش بسته است چه زیباست راز و نیاز های درویشی دلسوخته و نا امید در نیمه های شب فریاد خروشان یک انقلابی از جان گزشته در دهان اژدهای مرگ.
چه خوش است دست از جهان شستن دنیا را سه طلاقه کردن و از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن به همه طاغوت ها نه گفتن با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن جایی که انسان دیگر مصلحتی ندارد تا حق را برای آن کتمان نماید . آنجا حق و عدل همچون خورشید میتابد و همه قدرت ها و حتی قداست ها فرو میریزند و هیچ کس جز خدا فقط خدا سلطنت نخواهد داشت .
خوش دارم از همه چیز و همه کس دل ببرم و جز خدا انیسی و همراهی نداشته باشم .
خوش دارم که زمین زیر اندازم و اسمان بلند رو اندازم باشد و از همه زندگی و تعلقات آن آزاد گردم .
خوش دارم مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم .
خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد هیچ کس از غم ها و درد هایم آگاهی نداشته باشد  هیچ کس از راز و نیاز های شبانه ام نفهمد هیچ کس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند هیچ کس به من محبت نکند هیچ کس به من توجه ننماید جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم .
خوش دارم آزاد از همه قید و بند ها در غروب آفتاب بر بلندی کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم .)


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 11:44 صبح
 


به نام خدا وند لوح و قلم حقیقت نگار وجود از عدم

(ابنجا قلب میسوزد اشک میجوشد  وجود خاکستر میشود و احساس سخن میگوید اینجا کسی چیزی نمیخواهد انتظاری ندارد ادعایی نمیکند فریاد زجه ای است که از سینه پر درد به آسمان طنین انداخته و سایه ای کمرنگ از آن فریاد ها بر این صفحات نقش بسته است چه زیباست راز و نیاز های درویشی دلسوخته و نا امید در نیمه های شب فریاد خروشان یک انقلابی از جان گزشته در دهان اژدهای مرگ.
چه خوش است دست از جهان شستن دنیا را سه طلاقه کردن و از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن به همه طاغوت ها نه گفتن با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن جایی که انسان دیگر مصلحتی ندارد تا حق را برای آن کتمان نماید . آنجا حق و عدل همچون خورشید میتابد و همه قدرت ها و حتی قداست ها فرو میریزند و هیچ کس جز خدا فقط خدا سلطنت نخواهد داشت .
خوش دارم از همه چیز و همه کس دل ببرم و جز خدا انیسی و همراهی نداشته باشم .
خوش دارم که زمین زیر اندازم و اسمان بلند رو اندازم باشد و از همه زندگی و تعلقات آن آزاد گردم .
خوش دارم مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم .
خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد هیچ کس از غم ها و درد هایم آگاهی نداشته باشد  هیچ کس از راز و نیاز های شبانه ام نفهمد هیچ کس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند هیچ کس به من محبت نکند هیچ کس به من توجه ننماید جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم .
خوش دارم آزاد از همه قید و بند ها در غروب آفتاب بر بلندی کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم .)


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 11:44 صبح
 

 تقواضروری ترین اصل اساسی برای یک مسئول در نظام اسلامی، کسی که زیر بار هوای نفس نرود . طاغوت را نپرستد، فقط در برابر خدا تسلیم باشد - دروغ نگوید، حقی را نا حق نکند، مصالح و منافع فردی جلوی چشم او را نه بندد، کینه و حسد و تعصب و انتقام محرک او نباشد، همه وجود خود را وقف خدا کند، بخاطر خدا زندگی کند، بخاطر خدا بمیرد، تکبر و غرور بر او مستولی نشود، ضعف و سستی خود را فراموش نکند، برای اغراض شخصی خود مصلحت اجتماع و شخصیت دیگران را نابود ننماید.  


شهدا زنده اند الله اکبر ::: پنج شنبه 88/3/14::: ساعت 11:38 صبح
<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 149
بازدید دیروز : 5
بازدید کل : 93956
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره خودم ::.
.:: پیوند های روزانه ::.
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
فرهنگ شهادت
.:: لوگوی دوستان::.

.:: فهرست موضوعی ::.
.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
مرکز نشر فرهنگ شهادت
مرکز نشر فرهنگ شهادت شیراز
مرکز نشر فرهنگ شهادت