سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرهنگ شهادت
هرکه از آزارش ایمن باشی، به برادری با او رغبت کن [امام علی علیه السلام]
 
 

با مطالعه زندگی شهید چمران او را مردی همیشه در اوج می یابیم چمران تندیس خوبیها و بهترین بهانه برای ترغیب اندیشه ها و انگیزه ها است و وجود او پس 25 سال گذشت زمان از پایان حیات ظاهری اش همچنان الهام بخش و تأثیر گذار است.

تاریخ معاصر ما افتخار حضور مردانی بزرگ را در متن خود دارد که برای دفاع از ناموس فضائل بشری تلاشهای مؤثر و خدمات ارزشمند و فداکاریهای بزرگ داشته اند و شهید چمران یکی از پر فروغ ترین ستارگان مسیر تکامل و سعادت ملت ایران است.

مردی که در تمام فصول زندگی به برتری و اوج هایی بلند دست یافته بود ، وجودی با مؤلفه های گوناگون که نه تنها در زمان خود بلکه پس از خود نیز حدیث سرافرازی می گردد و از امام و مقتدایش عنوان «مرد خدا» را که تنها آنانی که بی هیاهیوی سیاسی و خود نمایی ها کار و تلاش می کنند ، دریافت می کند.

در باور دوستان و یارانش و تمام کسانی که او را می شناختند تندیس خوبیها و بهترین بهانه برای ترغیب اندیشه ها و انگیزه ها است و با وجود 25 سال گذشت زمان از پایان حیات ظاهری اش همچنان الهام بخش و تأثیر گذار است و در چشم و دل اهل نظر، گنجینه ای در عرفان معاصر محسوب شده و حیات معنوی وی استمرار می یابد.

در ترسیم منحنی کمال بیشتر انسانها، نقاط برجسته و افتخار آفرینی وجود دارد اما کمتر دیده شده است که فردی سراسر زندگانیش همه در اوج و افتخار سپری شده باشد و همواره با برتری و عظمت های راستین قرین بوده باشد. به ویژه کسانی که دو بار زندگی می کنند ؛ یکبار زمانیکه در میان ما هستند و با ما زیسته اند اما حجاب معاصرت مانع از درک و شناخت ما نسبت به آنان می گردد و زمانی که از میان ما هجرت کردند کتاب زندگانی آنان را بازخوانی می کنیم و این زندگانی دوباره آنان میان ماست.

علاوه برفعالیت های نظامی و سیاسی که شهید چمران داشت به برخی از ابعاد شخصیتی ایشان کمتر پرداخته شده است که به طور نمونه می توان به موقعیت علمی و تخصصی، ابتکارات و اختراعات ، هنر آفرینی، علوم ماوراء حسی ، عرفان و ادبیات، مبارزات ملی و اجتماعی ، تشکیلات و سازمان دهی جریانات فرهنگی و سیاسی خارج از کشور، نقش تعیین کننده ایشان در حرکت های تاریخی خاورمیانه، نقش تربتی و مدیریتی ایشان بر منابع انسانی و... اشاره نمود.

دکتر چمران را امروز خوب می توان شناخت و تعریف نمود، باید بررسی کرد که چگونه می توان انسان هایی چون او تربیت نمود. دکتر چمران به خاطر حساسیت های ویژه ای که از دوران کودکی و نوجوانی نسبت به مسائل انسانی داشت و به منظور مبارزه با ظلم و استبداد در ایران ، امریکا و سپس مصر و لبنان با هدف پیوستن به جریان عدالت خواهی هجرت می کند. از همه تعلقات و وابستگی ها و موقعیتها می گذرد و از بهترین و پیشرفته ترین نقطه جهان به یکی از فراموش ترین منطقه جغرافیایی آن زمان یعنی جنوب لبنان پا می گذارد و به میان محرومین می آید و در کنار ملتی مظلوم و تحقیر شده که جز خدا هیچ کسی را ندارند مهمترین استراتژی اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی و نظامی را پایه گذاری می کند.


دکتر امیر کمالی
اولین کاردار سفارت ایران در لبنان


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:37 صبح
 

( فوریه ????)

آرزو داشتم که در معرکه‏ هاى سخت و طوفان‏زاى حوادث، در نبرد مـرگ و زندگـــى بیـن حـق و باطـل، پرچـم خــونین حسیــن را به دوش بکـشـم و با فـداکـردن هسـتـى خــود یک حلقه به زنجیر دراز شهداى راه حق بیفزایم و انسانیت را یک قدم به کمال نزدیک‏تر کنم .

چه زیباست توکل به خداکردن و در میان طوفان‏ها با اطمینان قلب پرواز نمودن و در عمق گرداب‏هاى خطرناک عاشقانه غوطه‏خوردن، و در معرکه حیــات و ممات بى‏پروا به آغــوش شــــــــــهادت رفتن و در قربان‏گاه عشق همه وجود خود را به قربانى خـــدا دادن، و از همه چیز خود گذشتن و به آزادى مطلق رسیدن.
چه زیباست در راه معشوق، تحمل درد و رنج کردن، زیر سنگ‏هاى آسیاب حیات خردشدن، در دریاى غم فرورفتن، به‏خاطر حق متهم شدن، و نفرین و لعنت شنیدن، و از همه جا رانده و از همه کس مطرود شدن.
چه زیباست که به ارزش‏هاى خدایى ملتزم ماندن و به خاطر خدا رنج بردن و به خاطر حق پافشارى کردن و زیان‏دیدن، و از همه چیز خود صرف‏نظر کردن و فقط و فقط به خدا اندیشیدن و به سوى خدا رفتن.
چه زیباست شمع‏شدن و سوختن و راه را روشن کردن و کفر و جهل را به مبارزه طلبیدن و هیولاى ظلمت را به زانو درآوردن و وجود خود را شرط اساسى براى پیروزى نور بر ظلمت کردن.
چه زیباست که فقط با خداماندن و از همه عالم بریدن، مطرود همه مردم‏شدن، به‏کلى تنهاماندن و هیچ پناه‏گاهى جز خدانداشتن و به‏کلى از همه جا و همه کس ناامید شدن و هیچ امیدى و آرزویى و روزنه نورى جز خدا نداشتن.
چه زیباست مرگ را در آغوش کشیدن و به ملاقات خدا شتافتن، و بر همه مظاهر وجود مسلط شدن، و بر همه عالم و قوانین دنیا حکومت‏کردن و جبر تاریخ را به خاک کشیدن، و مسیر تاریخ را دگرگون کردن، و شیطان قوى‏پنجه و سخت‏جان را شکست دادن، و زیبایى انسان را در بزرگ‏ترین تجلى تکاملى خود نشان دادن.


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:31 صبح
 

خدایا ترا شکر می‎کنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر می‎کنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف می‎کشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‎دهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته می‎شوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و بقداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بی‎چون و چرا آنرا می‎پذیرفتیم و می‎پرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول می‎کردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمی‎تواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.

ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس می‎کنم، اما تقدیسی عمیق‎تر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق می‎ورزد و ترا می‎خواهد و ترا می‎جوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکسته‎ام، و احساس می‎کنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‎کشید، می‎بوسیدی وداع می‎کردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:28 صبح
 

خدایا ترا شکر می‎کنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر می‎کنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف می‎کشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‎دهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته می‎شوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و بقداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بی‎چون و چرا آنرا می‎پذیرفتیم و می‎پرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول می‎کردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمی‎تواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.

ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس می‎کنم، اما تقدیسی عمیق‎تر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق می‎ورزد و ترا می‎خواهد و ترا می‎جوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکسته‎ام، و احساس می‎کنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‎کشید، می‎بوسیدی وداع می‎کردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:27 صبح
 

خدایا ترا شکر می‎کنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر می‎کنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف می‎کشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‎دهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته می‎شوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و بقداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بی‎چون و چرا آنرا می‎پذیرفتیم و می‎پرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول می‎کردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمی‎تواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.

ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس می‎کنم، اما تقدیسی عمیق‎تر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق می‎ورزد و ترا می‎خواهد و ترا می‎جوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکسته‎ام، و احساس می‎کنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‎کشید، می‎بوسیدی وداع می‎کردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:27 صبح
 

خدایا ترا شکر می‎کنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر می‎کنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف می‎کشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‎دهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته می‎شوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و بقداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بی‎چون و چرا آنرا می‎پذیرفتیم و می‎پرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول می‎کردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمی‎تواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.

ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس می‎کنم، اما تقدیسی عمیق‎تر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق می‎ورزد و ترا می‎خواهد و ترا می‎جوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکسته‎ام، و احساس می‎کنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‎کشید، می‎بوسیدی وداع می‎کردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:27 صبح
 

خدایا ترا شکر می‎کنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر می‎کنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف می‎کشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‎دهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته می‎شوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و بقداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بی‎چون و چرا آنرا می‎پذیرفتیم و می‎پرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول می‎کردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمی‎تواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.

ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس می‎کنم، اما تقدیسی عمیق‎تر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق می‎ورزد و ترا می‎خواهد و ترا می‎جوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکسته‎ام، و احساس می‎کنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‎کشید، می‎بوسیدی وداع می‎کردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:27 صبح
 

خدایا ترا شکر می‎کنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر می‎کنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف می‎کشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‎دهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته می‎شوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و بقداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بی‎چون و چرا آنرا می‎پذیرفتیم و می‎پرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول می‎کردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمی‎تواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.

ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس می‎کنم، اما تقدیسی عمیق‎تر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق می‎ورزد و ترا می‎خواهد و ترا می‎جوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکسته‎ام، و احساس می‎کنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‎کشید، می‎بوسیدی وداع می‎کردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:27 صبح
 

خدایا ترا شکر می‎کنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر می‎کنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف می‎کشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‎دهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته می‎شوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و بقداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بی‎چون و چرا آنرا می‎پذیرفتیم و می‎پرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول می‎کردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمی‎تواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.

ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس می‎کنم، اما تقدیسی عمیق‎تر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق می‎ورزد و ترا می‎خواهد و ترا می‎جوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکسته‎ام، و احساس می‎کنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‎کشید، می‎بوسیدی وداع می‎کردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:27 صبح
 

ای خدا ، من باید از نظر علم از همه برتر باشم، تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می‌فروشند، ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین مرد روی زمین باشم. ای خدای بزرگ آنها که از تو می‌خواهم ، چیزهایی است که فقط می‌خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب میدانی که استعداد آنرا داشته‌ام. از تو می‌خواهم مرا توفیق دهی که کارهایم ثمر بخش شود و در مقابل خسان سر افکنده نشوم.

دکتر چمران در ریاضیات و بخصوص درس هندسه ، آنقدر توانا بود که حریفی نداشت. شاگردان او نه تنها ریاضیات که همه چیز از فلسفه ، تاریخ علم الاجتماع از او می‌آموختند. خیلی کم درس می‌خواند و همیشه سر کلاس درس را یاد می‌گرفت. از خطاط ، نقاش و عکاسی بسیار ماهر و زبردستی بود. نقاشی بسیار زیبایی از حضرت علی علیه‌السلام در کودکی می‌کشد. بعد از اتمام دبیرستان در کنکور رتبه 15 کشوری را کسب می‌کند و در رشته الکترونیک در دانشکده فنی شروع به تحصیل می‌کند. مهندس بازرگان استاد درس ترمودینامیک وی بود. بسیار سختگیر بود و به کسی نمره بیشتر از 15 یا 16 نمی‌داد، اما به مصطفی نمره 22 می‌دهد. مهندس بازرگان به همه می‌گوید: برای چنین دانشجویی نمره من همین است. دوره مهندسی برق (الکترومکانیک) دانشکده فنی تهران را با نمره ممتاز و شاگرد اولی به پایان رساند و با استقاده از بورس تحصیلی ویژه شاگردان ممتاز برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد. ابتدا در دانشگاه تگزاس آمریکا مشغول تحصیل شده و درجه فوق لیسانس برق را دریافت نمود. سپس در سال 1342 از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا دکترای خود را در رشته مهندسی برق در پلاسما و گداخت هسته‌ای دریافت کرد، که در آن زمان جدیدترین دانش روز غرب بوده است. آن روزها در آمریکا ، پلاسما موضوع درجه یک بود. فیزیک پلاسما ، یعنی بمب هیدروژنی ، چیزی هم که ایشان درست کرد یک لامپ پیشرفته در ابزار جنگی بود. در درسهای آن روز رایانه آنالوگ ، جزو مهمترین و سخت ترین درسها بود. مصطفی از آن نمره 20 گرفت. در حال حاضر همه جزواتی را که او نوشته است درس می‌دهند. خلاصه یادداشتهای ایشان از درس فیزیک پلاسما ، که آنرا در سال 1961 گذرانده ، محتوای بسیار غنی دارد و انگار به روز است. وقتی در دانشگاه برکلی در حال گذراندن دوره دکتری است، به یکی از همکاران که چند سال از دکتر چمران زودتر فارغ التحصیل شده کمک می‌کند، بطوری که در پایان نامه دکتر ویلیام هارتمن می‌بینیم، از دکتر چمران به نیکی یاد می‌شود.
موضوع پایان نامه چند صد صفحه‌ای دکتر چمران در مقطع دکترا ،باریکه الکترون در مگنترون با کاتد سرد است. مگنترون یک لامپ الکتریکی است که اولین کارهای مربوط به آن در سال 1921 انجام گرفت. اولین مگنترون یک دو قطبی استوانه‌ای بود که در میدان مغناطیسی طولی (موازی با محور استوانه) قرار گرفته بود. کاتد آن رشته نازک داغ و آند آن استوانه‌ای بود. الکترونهایی که از سطح کاتد جدا می‌شوند به طرف آند حرکت می‌کنند، ولی در اثر میدان مغناطیسی ، جهت حرکت آنها تغییر می‌کند و می‌توانند به طرف کاتد برگردند. اگر میدان الکتریکی افزایش یابد الکترونها می‌توانند به آند برخورد کنند و جریان بزرگ الکتریکی بوجود می‌آید، این پدیده را مگنترون می‌نامند.

از مگنترون به عنوان لامپ تقویت کننده یا نوسان ساز هم می‌توان استفاده کرد. در رساله دکترای ایشان بررسیهای نظری درباره نوسان پلاسما ، پدیده‌های پخش بار فضایی و همچنین بررسیهای عملی درباره اثر شکل آند بر مدارهای نوسانی و نقطه ضعف و قوت آنها به عمل آمده است. از مکانیک آماری برای بررسی انعکاس و حرکتهای گردابی پلاسما نیز استفاده شده است.

 


شهدا زنده اند الله اکبر ::: دوشنبه 88/4/1::: ساعت 11:21 صبح
   1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 33
بازدید کل : 91887
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره خودم ::.
.:: پیوند های روزانه ::.
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
فرهنگ شهادت
.:: لوگوی دوستان::.

.:: فهرست موضوعی ::.
.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
مرکز نشر فرهنگ شهادت
مرکز نشر فرهنگ شهادت شیراز
مرکز نشر فرهنگ شهادت